با سلام بر همگی در قسمت قبل تعریف دین در لغت و اصطلاح عرف مردم و قرآن بیان شد در این قسمت میخواهیم به شبههای بپردازیم که این روزها عمدتاً از طرف دشمنان دین مطرح میشود که؛ ما احتیاجی به دین نداریم بلکه آنچه برای بشریت مهم است انسانیت است و میخواهند بین دین و انسانیت فاصله ایجاد کنند ما برای اینکه مطلب روشنتر بشود ابتدا انسان و انسانیت را در قرآن و احادیث معنا میکنیم
انسان چیست و انسانیت به چه معنا است؟[1]
درباره انسان و انسانیت حرف بسیار است بهنحویکه خود یک کتاب قطور خواهد شد که جایش اینجا نیست ولی آنچه در بین تمام ادیان آسمانی مشترک است این است که انسان مخلوق خداوند قادر متعال است و همه ادیان آسمانی، انسان را برترین مخلوق جهان میدانند که؛ فلاسفه به حیوان ناطق معنی میکنند و این ناطق بودنش باعث شده داستان شگفتی در قرآن و احادیث داشته باشد. قرآن انسان را مدحها و ستایشها کرده و هم مذمتها و نکوهشها نموده است. عالیترین مدحها و بزرگترین مذمتهای قرآن دربارهی انسان است، او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهار پایان پستتر شمرده است در سوره اعراف آیه 179 میفرماید أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل». ازنظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم میتواند به اسفل سافلین» سقوط کند. مثلاً در سوره بقره آیه 30 خداوند انسان را خلیفه مینامد و به ملائکه میفرماید: که من درروی زمین، جانشینى [نمایندهاى] قرار خواهم داد.» و درآیِه 165 انعام میفرماید: اوست که شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شمارا در مورد سرمایههایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد» ودرآیه 70 سوره اسرا می فرماید وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ؛ ما به انسان کرامت و بزرگی دادیم» و آیات زیادی که در مدح انسان گفتهشده
مذمتهای قرآن نسبت به انسان در احادیث:
او بسیار ستمگر و بسیار نادان است»(احزاب، آیه 72) .
او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است»(حج آیه 66)
او آنگاهکه خود را مستغنی میبیند طغیان میکند»(علق 7).
او عجول و شتابگر است»(اسراء 11).
او هرگاه بهسختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند، ما را درهرحال (به یکپهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده) میخواند. همینکه گرفتاری را از او برطرف کنیم گویی چنین حادثهای پیش نیامده است» (یونس 12) و .
واقعاً انسان چگونه است؟ آیا انسان ازنظر قرآن یک موجود زشت و زیباست، آنهم زشت، زشت و زیبای، زیبا؟ آیا انسان یک موجود دوشخصیتی است: نیمی از شخصیتش نور است و نیمی ظلمت؟ چگونه است که قرآن، هم او را منتها درجه، ستایش میکند و هم منتها درجه مذمت؟! حقیقت این است که این ستایش و مذمت انسان، از آن نیست که انسان یک موجود دوشخصیتی است: نیمی از سرشتش ستودنی و خوب است و نیم دیگر بد، نظر قرآن به این است که انسان همهی کمالات و انسانیت را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد.
لذا شرط اصلی وصول انسان به کمالات و انسانیتی را که بالقوه دارد ایمان است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش درراه خدا و کار خیر، برمیخیزد، بهوسیلهی ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج میشود و بهصورت یک ابزار مفید درمیآید.
پس انسان حقیقی که خلیفة الله است و ملائکه مجبور شدن به این انسان سجده کنند و همهچیز برای اوست و دارندهی همه کمالات انسانی است، انسانی است که ایمان داشته باشد، نه انسان بیایمان. انسان بیایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خونریز است، بخیل و و ظالم و قاتل و مفسد است و از حیوان پستتر است.
در قرآن آیاتی آمده است که روشن میکند انسان خوب چه انسانی است و انسان بد چه انسانی است. از این آیات استنباط میشود که انسان فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که باایمان به او و یاد او آرام میگیرد بپیوندد، دارندهی همهی کمالات است و اگر از آن حقیقت - یعنی خدا - جدا بماند، درختی را ماند که از ریشهی خویشتن جداشده است. ما بهعنوان نمونه دو آیه را ذکر میکنیم:
- وَ الْعَصْرِ*إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ *إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ ».
سوگند به عصر، همانا انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را بهحق و صبر و مقاومت توصیه کردهاند.
- وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف، 179).
همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را برای جهنم آفریدهایم (پایان کارشان جهنم است)، زیرا دلها دارند و با آنها فهم نمیکنند، چشمها دارند و با آنها نمیبینند، گوشها دارند و با آنها نمیشنوند. اینها مانند چهار پایان بلکه راه گمکردهترند
حدیث معروفی است ازپیامبراکرم (ص) که میفرماید: که خداوند متعال ملائکه را خلق کرد و تنها به او عقل داد و چهارپایان را خلق کرد و تنها دروجودش شهوت قرارداد و بنیآدم را خلق کرد هم عقل به او داد هم شهوت که اگر عقلش بر شهوتش غلبه کند از ملائکه هم بالاتر خواهد بود ولی اگر شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوان هم پستتر میشود.
مولانا در مثنوی این حدیث را به شعرتفسیرکرده و می فرماید:
در حدیث آمد که یزدان مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گره را جمله عقل و علم و جود
آن فرشته ست و نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوا
نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی
همچو حیوان از علف در فربهای
او نبیند جز که اسطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
این سوم هست آدمی زاد و بشر
نیم او ز فرشته و نیمش خر
نیم خر خود مایل سفلی بود
نیم دیگر مایل عقلی بود
[1] کتاب انسان در قرآن آیت الله مطهری